سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندی که از دانشش استفاده می شود، از هزار عابد بهتر است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :40
بازدید دیروز :0
کل بازدید :28750
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/9/5
8:22 ص

از هنگامی که خورشید انقلاب اسلامی در آسمان این سرزمین سرخ فام طلوع کرد، تا چهاردهم خرداد 1368 فقط 10 سال و اندی سپری شد، امّا شعاع اندیشه های ناب و نورانی این شمس پرفروغ تا قلب زمین و زمان پیش رفت، به گونه ای که امروز هیچ نقطه ای از این کره خاکی نیست که نام خمینی کبیر و انقلاب سترگ او را نشنیده باشد.
انقلاب خمینی با جوهره دین و مختصه های ظلم ستیزی، عدالت خواهی و مردم مداری همراه بود. عناصر قدرتمندی که وقتی با فرّه مندی و رهبری کاریزماتیک این مرد بی نظیر درآمیخت، توفانی سهمگین از خیزش مردمی برپا کرده و نه تنها یک دولت مستقر و مورد حمایت قدرت های بزرگ دنیا را از بیخ و بن برکند، بلکه مدنیّت غرب و موجودیت دنیای استکبار را نیز به چالش کشاند.
از این رو، انقلاب اسلامی همچنان که فرصتی برای رویش مجدّد و حیرت انگیز گلواژه هایی نظیر خدا، ایمان، عدالت و معنویت، بر شاخه های خشکیده و ترک خورده فطرت انسان معاصر بود، تهدیدی بی نظیر نیز برای قدرت های سلطه جوی اهریمنی به حساب می آمد، چرا که این رویش عمومی، نوید بخش افول ایدئولوژی مادی و مرگ تمدن منحط غرب بود و این حقیقت انقلابی است که «میشل فوکو»، جامعه شناس برجسته فرانسوی به زیبایی تمام از آن به «روح جهان»1 تعبیر می کند. به راستی اگر این روح، دیر یا زود بر تمام جغرافیای ذهن و عین این عالم مستولی شود، آیا در آن صورت، باز هم بازوان و پنجه هایی وجود خواهند داشت تا در جهت مطامع زورمداران و استعمارگران عصر استعمار فرانو، به منافع ملت ها چنگ اندازی کنند؟ پس چه باید کرد؟ و با چه وسیله و امکانی باید جلوی حرکت بنیادگرایی اسلام را گرفت؟
این، یک پرسش اساسی و جدی بود که «هیگ» وزیر وقت امور خارجه آمریکا رسماً در مجلس سنای این کشور، از نمایندگان پاسخ آن را مطالبه می کرد و آنان را پیوسته به چاره جویی فرا می خواند. 2 پرسشی که در واقع بازتاب تشویش ها و نگرانی های سیاستمداران آن روز و امروز غرب است. پرسشی جدی که البته پاسخی جدی تر می طلبید. رویارویی و مواجهه حذفی، با اعتماد بر توان برتر نظامی و نفوذ سیاسی در جهان، تنها گزینه ممکنی بود که می توانست ضمیر متلاطم و آشوب زده سیاستمدارانی که درک درستی از حقیقت انقلاب اسلامی و واقعیت های جامعه ایرانی نداشتند را آرام کند. از این رو جبهه کفر، از نخستین روزهای تولد این انقلاب شکوهمند با تمامی توان در برابر آن صف آرایی کرد، تا شاید بتواند این نور را پیش از آن که کانون توجه سایر مسلمانان و ملل آزادی خواه جهان گردد، خاموش سازد و دست کم از گسترش نفوذ آن در جهان بکاهد. «یریدون لیطفؤ نورالله بافواههم. »3
جاسوسی، مهره سازی و نفوذ دادن عناصر فاسد در مراکز حساس نظام، راه انداختن عملیات های تروریستی و براندازانه، درگیر کردن نظام نوبنیاد جمهوری اسلامی با یک جنگ فرسایش گر و توانگیر به مدت هشت سال و طراحی و ساماندهی چندین کودتا و عملیات نظامی و ده ها اقدام ایذایی دیگر، از جمله اقداماتی بود که به عنایت خداوند متعال و به خاطر حقانیت این نظام قدسی، که حتی بیگانگان نیز تصریحاً یا تلویحاً آن را «معجزه قرن» می خواندند؛4 هیچ یک از آنها نتوانستند جلوی درخشش و پرتوافشانی آن را بگیرند.
با وجود همه این شکست ها و ناکامی های پی در پی، اما استکبار جهانی هیچ دلیلی برای رهاسازی انقلاب اسلامی و تن دادن به شکست در برابر آن نمی دید، بویژه آن که یک نقطه بسیار امیدبخش دیگری وجود داشت که آنان را همواره، نسبت به تحقق آرزوهایشان امیدوار نگاه می داشت و آن چیزی جز ارتحال امام خمینی این خورشید تابناک انقلاب اسلامی نبود.
تصویری از آن غروب دهشتناک
ارتحال امام خمینی(ره) فاجعه ای بود که دیر یا زود می بایست اتفاق می افتاد و هیچ راهی جز تمکین و تسلیم در برابر این سنت الهی نیز وجود نداشت، همان گونه که انقلاب الهی پیامبر اسلام(ص)، این قدسی ترین انسان روی زمین نیز ناگزیر به این سرنوشت تلخ، تن داد.
با این حال، نمی توان فضای دهشتناک و یأس آلود ناشی از این غروب فاجعه آمیز را انکار کرد و هیاهوی جغدان و هجوم خفاشانی که سال ها در انتظار چنین رویدادی لحظه شماری می کردند را نشنیده و نادیده گرفت. هجوم گاه و بیگاه این تصور تلخ، حتی لرزه بر اندام آنانی می انداخت که خود نماد استواری و تندیس مقاومت در سخت ترین و دلهره آورترین شرایط انقلاب بوده اند.
مقام معظم رهبری در یکی روزهای حادثه غم انگیز ارتحال بنیان گذار انقلاب اسلامی، می فرماید:
«ده سال پیش که ایشان ]امام خمینی[ دچار عارضه قلبی شدند، با جمعی از دوستان - که امروز بسیاری از آنها جزء شهدا هستند و در جوار رحمت الهی آرمیده اند - خود را در آن هوای سرد و برفی به قم رساندیم و آن وجود عزیز که حیات انقلاب، مرهون او بود را به تهران آوردیم، و در بیمارستان قلب بستری کردیم. روزهای سختی گذشت و چه دلهره ها و نگرانی های غیرقابل توصیفی را پشت سر گذاشتیم. از آن روزها تا پایان حیات ایشان دائماً نگران این حادثه تلخ بودیم و بارها به پروردگار متعال عرض می کردیم که دعای شوق انگیز امت مؤمن و مخلص ما به درگاه تو، سلامت و بقای این قلب تپنده است با بزرگواری خود دعای امت ما را مستجاب کن، هر وقت تصور فقدان این موجود عظیم و عزیز را می کردیم، واقعاً دنیا برای همه ما بی معنی و تاریک جلوه می کرد. »5
تشدید بیماری حضرت امام خمینی (ره) و بستری شدن ایشان در بیمارستان قلب تهران، در سال 1358 خبرگان امت بویژه حضرت آیه الله خامنه ای و حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقای هاشمی رفسنجانی را واداشت تا به محض تشکیل نخستین مجلس خبرگان رهبری، در سال 1362 به فکر تعیین جانشین رهبری بیافتند و به رغم عدم پیش بینی چنین نهادی در قانون اساسی جمهوری اسلامی، این مسئله را به طور جدی پیگیری کنند.
آقای هاشمی رفسنجانی در تبیین دلایل این اقدام، می گوید:
«اصلاً ما خودمان قبلاً طراحی کرده بودیم که جانشین امام را داشته باشیم تا خدای ناکرده اگر برای امام حادثه ای پیش بیاید، کشور دچار خلأ نشود. خوب شما که حال امام را می دانستید، ما معمولاً شب ها هر وقت تلفن خانه ما زنگ می زد، می ترسیدیم یک خبری از امام باشد، حال ایشان در آن وقت مساعد نبود، دکترها در بدن ایشان یک دستگاه فرستنده گذاشته بودند که اگر در حمام یا دستشویی دچار مشکل شدند، افراد بیرون، از حال ایشان مطلع شوند، این قدر تحت مراقبت بودند. بنده هم کنار منزل ایشان منزل کرده بودم که هر وقت لازم باشد به کمک ایشان برویم، شرایط مناسبی نبود، لذا ما خیلی برایمان مهم بود که جانشین رهبری آماده باشد که دشمنان توطئه نکنند. »6
البته با عنایت خداوند، حیات پربرکت حضرت امام پس از آن حادثه، هرچند توأم با بیم و امید تا ده سال ادامه یافت و با هدایت و سکانداری آن روح الهی، نظام اسلامی از بحران های بزرگ سیاسی، نظامی - امنیتی و اقتصادی دهه 60 به سلامت عبور کرد، اما این تازه آغاز یک راه طولانی، ناهموار و آمیخته با انواع خطراتی بود که تا رسیدن به آن ساحل امن فاصله زیادی داشت، بخصوص این که خطر جنگ همچنان باقی بود و احتمال برافروخته شدن مجدد آن به محض ارتحال امام خمینی(ره) وجود داشت. در چنین شرایطی، از دست دادن امام خمینی(ره) به عنوان محور و نقطه اتکای انقلاب اسلامی، می توانست به معنای ختم انقلاب و از دست رفتن تمام آمال و آرزوهای ملتی باشد که دست کم دو دهه (با توجه به مبارزات پیش از پیروزی انقلاب) برای تحقق آنها از تمام سرمایه های مادی و معنوی خود مایه گذاشته بودند. آری «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل»7 اما او می خواست که این نور همچنان بر بام عزت و شرف مسلمانان، تابناک و فروزنده باقی بماند. «واللّه متمّم نور ه ولو کر ه الکافرون»8

 


نقش خبرگان رهبری در تجدید حیات انقلاب اسلامی
امید و تلاش دشمن برای براندازی نظام جمهوری اسلامی در پی بحران ناشی از ارتحال بنیان گذار آن، نکته ای نبود که از نظرها پنهان بماند. در حقیقت ارزشمندترین لحظاتی که دشمن سال ها صبر خود را در انتظار آن آزموده و عمر خویش را فرسوده بود، اینک به بار نشسته بود. فقدان رهبری، همراه با شرایط مبهم و ناپایدار امنیتی در مرزها، وضعیت آسیب پذیر امنیت داخلی و نیز شوک شدید وارد بر مردم، همگی شرایط مساعدی را برای آغاز تحریکات و تحرکات خباثت آلود دشمن مهیا کرده بود، امّا تصمیم غافلگیرکننده خبرگان امت در انتخاب سریع و شایسته رهبر بعدی به یک باره تمام این معادلات را به هم ریخت و رهروان امام از فردای آن واقعه، در پرتو رهبری الهی و حکیمانه امامی دیگر، به راه خود ادامه دادند و این بحران بزرگ و خطرات ناشی از آن را نیز با هوشیاری و بردباری از سر گذراندند.
با انتخاب حضرت آیه الله خامنه ای به رهبری امت اسلامی، که با هدایت خداوند و هوشیاری خبرگان امت صورت گرفته بود، فصل جدیدی از حیات پربرکت انقلاب اسلامی، آن هم در پهنه ای وسیع تر رقم خورد و خورشید انقلاب اسلامی که با غروب خود، پرده ای ازغم بر دل های تازه حیات یافته این امت افکنده بود، با عنایت الهی بازگشت تا افق این سرزمین را دگر بار به اشراق خود روشن سازد. از این رو اگر انتخاب حضرت آیه الله خامنه ای را به رهبری امت اسلامی ایران، ردّ الشمس انقلاب و تجدید حیات انقلاب اسلامی بنامیم، سخن به گزاف نگفته ایم.
مروری بر چگونگی انتخاب آیه الله خامنه ای به رهبری انقلاب
در قانون اساسی مصوب 1358 مرجعیت یکی از اصلی ترین شروط رهبری به شمار می رفت. 9 در جریان بازنگری قانون اساسی در سال 1368 امام خمینی(ره) با ارسال نامه ای به حضرت آیه الله مشکینی، رئیس مجمع بازنگری قانون اساسی، نظر صریح خود، مبنی بر حذف شرط مرجعیت از مجموع شروط رهبری را اعلام فرمودند. در این نامه آمده بود:
«. . . خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسی بیان کنم. هرگونه آقایان صلاح دانستند عمل کنند، من دخالتی نمی کنم. فقط در مورد رهبری، ما که نمی توانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها کنیم. باید فردی را انتخاب کنیم که از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع کند.
من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعیت لازم نیست. مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر کشور کفایت می کند. اگر مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبری حکومتشان تعیین کنند، وقتی آن ها هم فردی را تعیین کردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهری او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولی ّ منتخب مردم می شود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسی، من این را می گفتم، ولی دوستان در شرط مرجعیت پافشاری کردند من هم قبول کردم. من در آن هنگام می دانستم که این در آینده نه چندان دور، قابل پیاده شدن نیست. توفیق آقایان را از درگاه خداوند متعال خواستارم. »10
امام نه تنها مرجعیت را به عنوان شرط رهبری نپذیرفتند، بلکه حتی حاضر به پذیرش آن به عنوان یک اولویت نیز نشدند. آیه الله امینی، نایب رئیس مجلس خبرگان رهبری در این باره می گوید:
«به دنبال آن ]دستور امام برای حذف شرط مرجعیت[ ما بحث های مفصلی انجام دادیم و افرادی موافق این شرط و عده ای هم مخالف آن بودند، تا این که قبل از ارتحال امام و زمانی که ایشان به بیمارستان منتقل نشده بودند، این جانب و آیه الله موسوی اردبیلی که رئیس کمیسیون ولایت فقیه شورای بازنگری بودند، به اتفاق مرحوم حاج احمد آقا، خدمت امام رسیدیم و عرض کردیم، اجازه بدهید مرجعیت به عنوان یک اولویت در قانون باشد ولو این که شرط رهبری نباشد، امام راحل (ره) تأملی کردند و فرمودند: نه، زیرا نه دلیلی داریم که رهبر باید مرجع باشد و نه صلاح نظام است. آنچه ما داریم این است که ولی فقیه باید مجتهد و فقیه جامع الشرایط باشد. »11
از طرفی در اصل مذکور، پیش بینی شورای رهبری نیز شده بود. اصل یکصد و هفتم قانون اساسی، مجلس خبرگان را مکلّف می کرد تا در صورت نیافتن مرجعی دارای ویژگی ها و برجستگی های خاص برای رهبری، از میان مراجع سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری، تعیین و به مردم معرفی کنند.
تشکیل اجلاس اضطراری
هنوز کار بازنگری قانون اساسی به اتمام نرسیده بود که بنیان گذار انقلاب اسلامی ندای حق را لبیک گفته و جهان اسلام را با مرگ خود داغدار فرمودند. پس از ارتحال امام خمینی(ره)، در شامگاه سیزدهم خرداد 1368، مجلس خبرگان رهبری با تشکیل یک اجلاس اضطراری در همان شب، مسأله تعیین رهبر یا اعضای شورای رهبری را به بحث گذاشت. از آنجا که کار بازنگری و اصلاح قانون اساسی همچنان در جریان و اعتبار قانون اساسی مصوب سال 1358 نیز به قوت خود باقی بود، می بایست ساز و کاری درباره رهبری، در چارچوب همان اصول اتخاذ گردد، لکن در خصوص شرط مرجعیت، مجلس خبرگان، براساس نامه حضرت امام به آیه الله مشکینی، در اولین اقدام، این شرط را از میان برداشت و به همان اجتهاد مطلق بسنده کرد.
مرحله تعیین مصداق
به این ترتیب مرحله ای دشوارتر که تعیین مصداق بود، پیش روی خبرگان قرار گرفت. در این مرحله تعدادی از نمایندگان مجلس خبرگان، برخی از مراجع عظام تقلید را پیشنهاد کردند که به دلیل حساسیت موضوع رهبری، دشواری ها و پیچیدگی های عالم سیاست، آن هم در جهان پیچیده کنونی، با استقبال خبرگان روبرو نشد .
از آنجا که در بحث شورای رهبری، یکی از شخصیت های مورد توجه خبرگان، شخص حضرت آیه الله خامنه ای بود، در این مرحله نیز با هدایت الهی، قلب ها به سوی ایشان معطوف و پیشنهاد رهبری ایشان، مطرح گردید که به رغم مخالفت صریح و شدید معظم له، این پیشنهاد به رأی گذاشته شد که در نتیجه آن، حضرت آیه الله خامنه ای با اکثریت قاطع خبرگان امّت، به زعامت و رهبری انقلاب پس از امام خمینی(ره) برگزیده شدند.
مقام معظم رهبری، نحوه این انتخاب تاریخی و وضعیت روحی خود در آن شرایط حساس را چنین تشریح می کنند:
در آن لحظه به خدا پناه بردم
«آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسئولیت، بر دوش بنده کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد؛ برای خود من حتی یک لحظه و یک آن از آنات گذشته زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصوّر کند که در طول دوران مبارزه و بعدها در طول دوران انقلاب و مسئولیت ریاست قوه اجرایی، حتی یک لحظه در ذهن خودم خطور می دادم که این مسئولیت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه کرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتی از مناصبی که به مراتب پایین تر از این منصب بوده است - مثل ریاست جمهوری و دیگر مسئولیت هایی که در طول انقلاب داشتم - کوچک تر می دانستم...
البته در آن ساعات بسیار حساسی که سخت ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا می داند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت؛ برادرها از روی مسئولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش می کردند که چگونه قضایا را جمع و جور کنند، مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم می آوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد می کردم؛ اگر چه به نحو یک احتمال، برایم مطرح می شد که شاید واقعاً این مسئولیت را به من متوجه کنند.
در همان موقع، به خدا پناه بردم و روز شنبه، قبل از تشکیل مجلس خبرگان با تضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا! تو که مدبّر و مقدر امور هستی؛ چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه شورای رهبری، این مسئولیت متوجه من شود؛ خواهش می کنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل می خواستم که این مسئولیت متوجه من نشود.
هر چه تلاش کردم نتیجه نداد
بالاخره در مجلس خبرگان، بحث هایی پیش آمد و حرف هایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم تا این کار انجام نگیرد؛ ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت.
من، همین الان خودم را یک طلبه معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص می دانم؛ نه فقط برای این شغل با عظمت و مسئولیت بزرگ، بلکه - همان طور که صادقانه گفتم - برای مسئولیت های به مراتب کوچک تر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم؛ امّا حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آنچنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: «خذها بقوه » برای این مسئولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد می کنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم تا بتوانم این مسئولیت را در حد وسع خود - که تکلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این، تکلیف من است که امیدوارم ان شاءالله مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولی عصر(عج) و مؤمنان صالح باشم. »12
هر چه اصرار کردم قبول نکردند
مقام معظم رهبری چند سال بعد به مناسبتی با اشاره به این موضوع، می فرماید:
«بعد از رحلت امام (ره)، در آن روز اول که در مجلس خبرگان شرکت کردند، بنده هم عضو مجلس خبرگان بودم و بالاخره اسم این بنده حقیر به میان آمد و بحث کردند چه کسی را انتخاب کنیم و اتفاق کردند بر این که این موجود حقیر ضعیف را به این منصب خطیر انتخاب بکنند. من فعالیت کردم. مخالفت جدی کردم، نه این که می خواستم تعارف بکنم، خدا خودش می داند که در دل من، در آن لحظات چه می گذشت.
رفتم آنجا ایستادم و گفتم: آقایان صبر کنید، اجازه بدهید! - این ها همه ضبط شده و موجود است، هم تصویر و هم صدای آن هست - شروع کردم به استدلال که من را برای این مقام انتخاب نکنید. هر چه اصرار کردم، قبول نکردند. هر چه من استدلال کردم، آقایان مجتهدین و فضلایی که در آنجا بودند، استدلال های مرا جواب دادند. من قاطع بودم که قبول نکنم؛ ولی بعد دیدم چاره ای نیست. چرا چاره ای نبود؟ زیرا به گفته افرادی که من به آنها اطمینان دارم، این واجب، در من متعین شده بود؛ یعنی اگر من این بار را برنمی داشتم، این بار زمین می ماند. این بود که گفتم: قبول می کنم. چون دیدیم بار بر زمین می ماند، برای این که بار بر زمین نماند، آن را برداشتم. اگر کس دیگری آنجا بود یا من می شناختم که ممکن بود این بار را بردارد و دیگران هم او را قبول می کردند، یقیناً من قبول نمی کردم که این بار را بردارم. بعد هم گفتم: پروردگارا! توکل بر تو و خدا هم تا امروز کمک کرد. »13
ملاک های این انتخاب تاریخی
مهم ترین ملاک های مجلس خبرگان رهبری برای این تصمیم خطیر، عبارت بودند از:
.1 صلاحیت علمی لازم معظم له برای افتأ در تمامی ابواب
.2 عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام،
.3 بینش عمیق سیاسی، شجاعت، تدبیر، توان مدیریتی بالا و یک دهه تجربه بسیار ارزشمند در سطوح بالای مدیریتی که 8 سال ریاست جمهوری در سخت ترین شرایط جنگی، از جمله آنها بود.
افزون بر همه اینها، نظر صریح و بی پرده بنیان گذار انقلاب اسلامی نسبت به صلاحیت کامل معظم له برای تصدی امر رهبری که با شهادت تعدادی از افراد امین و مورد اعتماد امام به اثبات رسیده بود، خبرگان را در این تصمیم دلگرم تر نمود. در همان جلسه بود که حضرت آیه الله موسوی اردبیلی، ریاست قوه قضائیه، حاج سید احمد آقا خمینی؛ و نیز حجه الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی که همگی از یاران نزدیک و امین امام راحل بودند، شهادت دادند که بارها از زبان امام جملاتی را شنیدند که صراحت در صلاحیت حضرت آیه الله خامنه ای برای رهبری داشت.
آقای هاشمی رفسنجانی در یکی از سخنان خود، با اشاره به نخستین جلسه ای که برای حل مشکل قائم مقام رهبری در محضر امام برگزار شده بود و در آن جلسه سران سه قوه و حاج احمد آقا خمینی؛ و آقای مهندس میرحسین موسوی (نخست وزیر وقت) هم حضور داشتند، می گوید:
«رهبری آیه الله خامنه ای را اولین بار امام مطرح فرمودند، در حالی که هیچ کدام از ما اساساً تصوری از این موضوع نداشتیم. »14
ایشان همچنین اضافه می کند:
مسأله دوم ما این بود که کسی را ]برای رهبری بعد از امام[ نداشتیم. یکی از بحث ها، همان جا همین بود که در آن جلسه ما گفتیم که خوب چه کسی؟ ما که آقایان را می شناسیم، ما که علمأ را می شناسیم، ما که همکارانمان را می شناسیم، چنین چیزی نمی شود. در آن جلسه بود که ایشان (امام خمینی ره) فرمودند: «همین آقای خامنه ای» به هر حال اولین بار امام فرمودند، ما اصلاً چنین تصوری نداشتیم، برای ما که غیرمنتظره بود و برای شخص رهبری هم اصلاً شوک آور بود. »15
همچنین، مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج احمد آقا خمینی؛ یار و امین امام راحل (ره)، در حضور خبرگان ملت فرمود: وقتی حضرت آیه الله خامنه ای در سفر به کره شمالی بودند، امام گزارش های آن سفر را از تلویزیون می دیدند، آن منظره دیدار از کره، استقبال مردم یا سخنرانی ها و مذاکرات ایشان در آن سفر خیلی برایشان جالب بود و فرموده بودند: «الحق که ایشان شایستگی رهبری را دارند. »16 او همچنین در یکی از سخنان خود، خطاب به مقام معظم رهبری فرمودند:
«حضرت امام بارها از جناب عالی به عنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند. »17
خانم زهرا مصطفوی، صبیّه حضرت امام خمینی نیز می گوید:
«من مدت ها قبل از برکناری قائم مقام رهبری، شخصاً از محضر امام درباره رهبری پرسیدم و ایشان از آیه الله خامنه ای نام بردند و پرسیدم که آیا شرایط مرجعیت و اعلمیت در رهبری لازم نیست و ایشان نفی کردند و از مراتب علمی ایشان پرسیدم و صریحاً فرمودند که «ایشان اجتهادی را که برای ولی فقیه لازم است، دارد. »18
پس از انتخاب حضرت آیه الله خامنه ای به رهبری امت اسلامی، استقبال بی نظیری از سوی شخصیت ها، علمای مذهبی و سیاسی و نیز تشکل ها و احزاب صورت گرفت. صدای زنگ کاروان هایی که از دور و نزدیک خود را به جماران می رساندند تا با جانشین آن یار سفرکرده بیعت نمایند، تا ماه ها پس از رحلت امام (ره) همچنان به گوش می رسید. پیام های تبریک مراجع عظام و شخصیت های طراز اوّل علمی و سیاسی و نیز احزاب و گروه ها یادآور صحنه های پرشور و هیجانی بود که در غدیر، نقشی ماندگار از خاطره ها بر جای گذاشت.
ـــــــــــــــــــ

ـ.1 ایران روح یک جهان بدون روح، میشل فوکو.
.2 انقلاب اسلامی و مواضع استکبار جهانی، م افتخارزاده، ص .168
.3 سوره صف، آیه .8 «کافران می خواهند تا نور خدا را به گفتار باطل و طعن و مسخره خاموش کنند. »
.4 رابرت کالتون، دانشمند کانادایی: «از نظر من که یک غربی و فرد غیرمسلمان هستم، این معجزه است که یک انقلاب مکتبی و الهی بتواند در جهان امروز این طور تحقق پیدا کرده و در جهت استقرار عدالت به پیش برود. این انقلاب بدون شک از جانب خداوند حمایت می شود» (روزنامه کیهان، 14 دی 1360).
.5 مقام معظم رهبری، 18 خرداد .68
.6 هاشمی رفسنجانی، خطبه های نماز جمعه، 7 آذر .76
.7 «شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها»
دیوان حافظ.
.8 سوره صف، آیه 8، «و البته خداوند نور خود را تمام و محفوظ خواهد داشت، اگر چه کافران خوش نداشته باشند. »
.9 در اصل 107 قانون اساسی مصوب سال 1358 تصریح شده بود:
«هرگاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب، آیت الله العظمی امام خمینی چنین شده است، این رهبر، ولایت امر و همه مسؤولیت های ناشی از آن را بر عهده دارد. در غیر این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند بررسی و مشورت می کنند. هرگاه یک مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند او را به عنوان رهبر مردم معرفی می نمایند، وگرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط رهبری را بعنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی می کنند. »
.10 امام خمینی، 9 اردی بهشت .1368
.11 آیه الله امینی، خطبه های نماز جمعه قم، 14 آذر .76
.12 مقام معظم رهبری ، 12 / 4 / 68 در جمع ائمه جمعه سراسر کشور به اتفاق مجلس خبرگان رهبری.
13مقام معظم رهبری، 23 آذر 1373، در دیدار عمومی به مناسبت روز ولادت با سعادت حضرت امام جواد (ع).
14 آقای هاشمی رفسنجانی، خطبه های نماز جمعه تهران، 7 آذر .1376
15 همان.
16 مجله ارزش ها (منتظری از اوج تا فرود)، بهمن 1376، ص .95
17 روزنامه رسالت، 16 خرداد .68
18 مجله ارزش ها (منتظری از اوج تا فرود)، بهمن 76، ص .80

منبع: http://payedars.blogfa.com


92/11/4::: 7:25 ص
نظر()